منبع: سایت نویسنده
خاطر? اولین کلاس دانشگاهی خود را در چهارم بهمن 1355، نه تنها به یاد دارم بلکه با آن زندگی میکنم.8 صبح بود و استاد کامپیوتر وارد کلاس شد و بلافاصله سه واژه روی تخته نوشت: دادهها، پردازش و ستاندهها یا ورودیها، پردازش و خروجیها.
او گفت: کامپیوتر بر اساس این سه واژه بنیان نهاده شده است. اما استاد کامپیوتر با نکته مهمتری ادامه داد: کل زندگی بر اساس این سه واژه ساخته میشود.
اگر بیمار میشویم (خروجی) به خاطر نوع رژیم غذایی و ساختاری است که در آن زندگی میکنیم (ورودیها). جسم انسان، این ورودیها را پردازش میکند. اگر کسی شنا کردن میداند ممکن است به خاطر این باشد که پدر و مادر در شش سالگی، او را در کلاس شنا ثبت نام کردند. کلاس شنا، این مهارت را به او آموخت.
اگر هوای تهران آلوده است بهخاطر تهای غلط شهری و اقتصادی طی نیم قرن گذشته است. جغرافیای تهران و اطراف، محل اجرای این تها و تصمیمگیریهای غلط بوده است. اگر کسی مؤدب نیست در مجموع به خاطر این است که خانواده، مدرسه و فرهنگ عمومی، از این نوع تربیت شخصی غفلت کردهاند.
در فقدان تربیت، روح و روان و فکر فرد، بیادبی را طبییعی قلمداد میکند. اگر کسی حداقل انتظارات از دیگران را دارد عمدتاً بهخاطر تربیتی است که در خانواده شده، اعتماد به نفس پیدا کرده و توانایی بدست آورده که متکی به آنهاست. قدرت فکر و تجزیه و تحلیل و زحمت کشیدن مداوم فرد، این خصلت بسیار مثبت را فراهم آورده است.
انتقادات زیاد است چون ما انتظارات غیر واقعی داریم. هیچ خروجی بدون دلیل نیست. در پایتخت دانمارک، 50 درصد مردم با دوچرخه تردد میکنند. 400 کیلومتر خطوط دوچرخه سواری ساخته شده است و 63 درصد نمایندگان مجلس با دوچرخه به پارلمان میروند.
تعداد دوچرخه در پایتخت (560000) از جمعیت شهر (520000) بیشتر است. 25 درصد از مردم با دوچرخه باری، فرزندان خود را به مدرسه برده و یا هفتگی خود را انجام میدهند. مردم پایتخت دانمارک در سال 2/ 1 میلیون کیلومتر سفر دوچرخهای میکنند. استفاده به مراتب کمتر از انرژیهای فسیلی، محیط زیست سالم، کم نیازی به اتوموبیل و شهرهای خلوتتر و زیباتر، نتایج این عملکرد هستند. اقدام و تداوم جدیت عامه مردم و مسئولین دانمارکی برای تصمیمی که چهل سال پیش گرفتند، این خروجیها را به ارمغان آورده است.
بهنظر میرسد بسیاری از ما، خروجیهای بدون زحمت و مجانی میخواهیم. آیا میتوان بدون ورودی، انتظار خروجی داشت؟ رقابت نمیکنیم ولی کارآمدی میخواهیم. هر آنچه میخواهیم به دیگر کشورها میگوییم و انتظار داریم آنها به ما احترام بگذارند و هیچ نگویند. در خفا پشت سر افراد هر کار منفی انجام میدهیم و بعد به همان افراد تبریک عید نوروز میفرستیم و میگوییم ارادتمند شما هستیم.
به همسایه توهین میکنیم و بعد میگوییم چرا مدتی است ما را محل نمیگذارد! از اتوموبیل تا میتوانیم زباله پرتاب میکنیم بعد میگوییم چرا شهر ما تمیز نیست. دوستان خود را به کار میگماریم بعدی میگوییم تصمیمگیریها در کشور، تخصصی نیست.
بعد از شامی که ساعت 10 یا 11 شب میخوریم کلی میوه و شیرینی میخوریم، بعد بیمار میشویم درCCU میگوییم قسمت ما این بوده است. با گفتن حرفهای نسنجیده، انجام کارهای بدون فکر قبلی و نسبت دادنهای غلط به افراد، آنها را ناراحت میکنیم و دوستیها را نابود میکنیم بعدی میگوییم دست خارجی در کار است.
ورودیهای ما خیلی ایراد دارد. فکر، م، سؤال، آیندهنگری، هماهنگی، همکاری، حمایت و خویشتنداری در ورودیهای ما ضعیف است. در شلیک کردن به خود هنرمندیم.
هزاران مجوز برای چاه عمیق در اطراف دریاچه ارومیه طی چندین دهه صادر کردیم تا دریاچه در کنار عوامل دیگر خشک شد. چه تصمیم گیرندگان و چه جامعه مدنی متوجه پیآمدهای دراز مدت نشدند.
بنابراین، اگر از منظر ورودی-پردازش-خروجی به مسایل کشور نگاه کنیم، وضع بسیار طبیعی داریم و خروجیهای ما حالت عادی دارند مانند فردی که 35 سال سیگار بکشد طبعاً باید در انتظار انواع بیماریها به عنوان خروجی در جسم خود باشد.
کاری را بدون فکر پیش بردن، حتماً پیآمد دارد. وقتی وزارت خارجه کشور، زبان حقوقی رایج جهانی و زبان مؤدب سنتی ایرانی را کنار میگذارد و کشور دیگری را فاسد خطاب میکند باید در انتظار تعدد کنفرانسها و اقدامات ضد ایرانی همان کشور در نیویورک بنشیند.
ممکن است در پاسخ این نکته گفته شود آنها شروع کردند. پاسخ مجدد این است: در هر نوع نزاعی باید زبان حقوقی داشت؛ خشم را فروبست و ورودیهای منطقی، عقلی و مؤدبانه به کار گرفت. نزاع و تقابل جزء مهمی از زندگی بشری است.
اگر مجموع نویسندگان و علاقمندان به کشور و آیند? آن بخواهند کارهای مثبت ماندنی انجام دهند چه بسا باید بر ورودیها تأکید کنند و آنها را منطقیتر نمایند تا در پردازش منطقی، خروجیها به نفع جامعه و کشور باشد.
هر عملی، عکسالعملی دارد. هرکنشی، واکنشی دارد. روابط میان افراد، همسایهها، شهروندان، دولت و ملت، روابط میان سازمانها و در نهایت کشورها، تابع این قاعده هستند. انسان هر بدی به دیگری کرد، باید به طور بالقوه و شاید بالفعل در انتظار واکنش باشد و هر خوبی کرد شاید هم خوبی ببیند.
در این جهان مجازی، حواس اکثریت جمع است. اگر انتقاد میکنیم به ورودیها هم توجه کنیم. مجانی در انتظار خروجیها نمیتوان نشست. بسیار مفید و سازنده خواهد بود اگر ایرانیان روانپزشک مطالعه کنند چرا بسیاری از ما تصور میکنیم دیگران چه در داخل و چه در سطح جهانی نباید به کارهایی که ما انجام میدهیم واکنش نشان دهند.
به عنوان یک فرضیه اولیه، ظاهراً خود را خیلی حق به جانب قلمداد میکنیم. بحث ورودی-خروجی به تاریخ 170 سال? اخیر ما نیز مربوط میشود زیرا یکی پس از دیگری، نهضتهای اجتماعی و اصلاحی شکل گرفته تا جامعه به طرف آزادی، عدالت، استقلال، توسعه، رفاه، پیشرفت، اخلاقمداری، احترام بینالمللی و در یک کلام به طرف سعادت پیش برود اما کمتر بر کیفیت و کمیت ورودیها توجه کردهایم و یک منحنی سینوسی را تجربه کردهایم.
اگر تمدن حداقل تکنیکی جهان معاصر چند ستون داشته باشد، یکی از آنها، خودانتقادی و اصلاح از داخل است. بدون خودانتقادی و تغییر ورودیها، خروجیها متحول نمیشوند. ورودیها نیز از خود شروع میشوند. هر فرد و جامعهای، مسؤول ورودیهای خودش است چه ورودیهای مثبت و چه منفی. هر فردی و کشوری باید وضع خود را به تناسب عقلانیت، تصمیمگیریهای منطقی درازمدت، خلوص، احترام، پرکاری، دقت، م، همکاری بسنجد.
خاطرم هست در 17 خرداد 1385 به صورت تصادفی با استاد محترم دانشگاه تهران، آقای دکتر جمشید ممتاز همسفر بودم. هنگام صرف چای به من گفت: معیاری در ارزیابی افراد دارم: گله و شکایت نمیکنند، انتظاری هم از دیگران ندارند و متمرکز بر فعالیتهای خود هستند.
دکتر ممتاز یکی از بهترین ورودیهای فکری در زندگی را به من هدیه داد. مولانا میفرماید:
از مکافات عمل غافل مشو
گندم از گندم بروید جو ز جو
پنجشنبه 25 شهریور 1395
خاطرم هست سی و چهار سال پیش با استادم، جیمز رو، در پیاده رو، قدم میزدم که درحین بحث، دوچرخه سوار در پیاده رو را با علامت دست، نگه داشت و به او گفت: طبق بند دو ماده 130 قانون شهرداری، شما نمیتوانید در پیاده رو، دوچرخه سوار شوید. لطفاً در خیابان و در قسمت خط کشی شده دوچرخه سواری کنید.
چرا در کشور ما، اینقدر تجزیه و تحلیل مسایل، حول و حوش افراد است؟ چرا برای اینکه بهتر زندگی کنیم، جامع? سالمی داشته باشیم، اقتصاد با ثباتی داشته باشیم، با فساد مالی مبارزه کنیم، تصور میکنیم باید متکی به افراد باشیم؟ چرا ما در پی افراد هستیم تا مسایل ما را حل کنند؟
بحث داغ دهها رسانه در کشور اینست که رئیس جمهور فعلی، آیا یک دورهای است یا دو دوره؟ یا اگر فلان شخص از فلان جریان و جناح کاندیدا شود، مسایل ما حل میشود؟ آیا مبارزه با قاچاق که گفته میشود حدود نصف درآمد نفت کشور است با تغییر رییس و اعضای شورای مبارزه با قاچاق حل میشود؟
آیا مشکلات بانکی و محیط زیستی ما به عنوان مثال، به خاطر وجود مجریان آنهاست یا ساختارهایی است که این مجریان بر آنها مدیریت میکنند؟ آیا مسئله اصلی ما این نیست که اتفاقاً در مدیریت، افراد و مناسبات بین آنها حاکم است و نه قواعد، آیین نامهها، اندیشهها و ساختارها؟
تصور کنید در جوّ کره زمین چه اتفاقی میافتاد وقتی هزاران هواپیما صرفاً با رای و تشخیص خلبانها هدایت میشدند؟ این در حالی است که یک ساختار نرم افزاری هشدار دهنده وقتی هواپیمای دیگری در5 کیلومتری هواپیما قرار میگیرد، خلبانها را متوجه موقعیت هواپیمای خود نسبت به هواپیماهای دیگر میکند.
مبارزه با فساد و صدها مشکل دیگر در کشور، اول اندیشههای جهان شمول آزمون شد? منطقی میخواهد و سپس یک ساختار برای اجرا و مدیریت. در قانون اساسی سوئیس تصریح شده که خوشبختی عموم مردم سوئیس زمانی تحقق پیدا میکند که حکومت، رفاه اقشار ضعیف جامعه را تضمین کند. سپس در مجموعه قوانین و ساختارها، این فکر جنبه عملیاتی و اجرایی پیدا میکند. بی دلیل نیست که در اروپا، ساعت پنج بعد از ظهر به بعد همه زندگی میکنند اما در کشور ما حتی تا 11 شب جلسات اجرایی تشکیل میشود.
مدیریت در آلمان، منطقی فکر کردن و بعد ساختارسازی برای اجراست؛ مدیریت در کشور ما، مناسبات بین افراد است. در آلمان، اعتماد دو فرد اجرایی به یکدیگر ریشه در فکر و قاعده و قانون و ساختار دارد و نه در نسبتهای خانوادگی یا اینکه دو نفر مثلاً با هم به یک دبیرستان رفته باشند.
حدود 107 سال پیش، مورگان شوستر برای تنظیم نظام مالی و مالیاتی به ایران آمد ولی بعد از مدتی کوتاه، کشور را ترک کرد. یکی از دلایل ناکامی او این بود که مناسبات افراد، کلیدی تر از قاعده و قانون بود. چه این رئیس جمهور بماند و چه شخص دیگری رئیس جمهور شود، در فقدان اندیشههای آزمون شد? حکمرانی و نبود ساختارهای اجرایی غیر فردی، بسیاری از مشکلات اقتصادی، اجتماعی، محیط زیستی و غیره ما حل نخواهند شد.
در کشور ما، پیرامون حکمرانی مطلوب و اینکه کدام مبانی فکری باید حکمرانی مطلوب را شکل دهند، بنظر میرسد حتی تا 20 درصد هم اجماع نیست. این مبانی فکری و فلسفی همان قراردادهای اجتماعی است که ژان ژاک روسو در سال 1762 به رشت? تحریر درآورد.
حتی امیرکبیر، 156 سال پیش برای حکمرانی مطلوب سراغ ساختارسازی رفت. تازه بعد از اینکه این مبانی فکری برای حکمرانی و مدیریت با بحث و جدل، همدلی و هم فکری، احترام و ادب، گوش کردن و شنیدن و اولویت دادن به مصالح کشور و آیند? آن تنظیم شد، بعد باید برای عملیاتی کردن آنها، ساختار بسازیم. بنا کردن این ساختارها بقدری کارهای سهمگینی هستند که با سخنرانی، بیانیه، سمینار و هشدار بدست نمیآیند.
در اهمیت فکر و اندیشه منطقی برای حکمرانی میتوانیم این مثال را مطرح کنیم: از سال 1848 و تنها با دو متمم، چارچوب فکری و حقوقی کشور سوئیس تابحال کار کرده و ثبات داشته است. دو متمم در سالهای 1874 و 1999 اعمال شدهاند.
مسایل ما ایرانیان با تغییر افراد هرچند به صورت خوش فکر و خوش بیان و خوش ظاهر و خوش ادا حل نمیشوند. دلیل دارد چرا ایرانی با استعداد در ساختار مایکروسافت قرار میگیرد، خوب عمل کرده و موفق میشود. اگر بیل گیتس را به این کشور بیاورند، موفق نمیشود چون باید از طریق افراد مسایل خود را حل کند و نه قواعد و ساختارها. بهترین و دقیق ترین و علمی ترین برنامههای اقتصادی، مالی، بانکی و ت خارجی وقتی تابع مناسبات فردی باشند، جواب نخواهند داد.
در سال 1352، موجی از مهاجرت افراد متخصص و کارآفرین از ایران آغاز شد. دلیلی اصلی: شاه به این تصور رسیده بود که او تصمیم گیرند? تمام مسایل ریز و درشت کشور است حتی اینکه سفیر ایران در مکزیک چه کسی باید باشد. یک نظام تصمیم گیری مبتنی بر قرارداد اجتماعی و یک ساختار مبتنی بر قاعده و قانون و آئین نامه وجود نداشت تا همه را حول و حوش مصالح کلان کشور جمع کند: کاری که اروپائیها از اواخر قرن هجدهم آغاز کردند و آسیاییها از اواخر ده? 1960?
افراد مهم نیستند، فکر و اندیشه آنها مهم است. در هیچ جامعه ای، فکرها یکی نشدهاند بلکه به هم نزدیک شدهاند و این معنای دقیق قرارداد اجتماعی است. تقسیم بندیها و چندگانگیهای متضاد فکری، فلسفی عموماً ضد توسعه و پیشرفت هستند. چرا توماسهابز و ماکس وبر مهم هستند: چون گفتند بشر بتواند، سوء استفاده میکند باید ساختار ساخت تا نتواند سوء استفاده کند.
اگر ت مداران نصحیت کنند و دانشگاهیان هشدار دهند، اتفاق خاصی نخواهد افتاد. دلیل اینکه هواپیما کار میکند چون یک سیستم و ساختار است. دلیل اینکه سنگاپور با پنج میلیون جمعیت، حدود هفتاد درصد تولید ناخالص داخلی ما را دارد به خاطر سیستم بودنش است و دلیل اینکه نروژ تنها 4 درصد از درآمد نفتی خود را در بودجههای جاری کشور مصرف میکند چون نظام تصمیم گیری معقول و ساختاری مبتنی بر قاعده و نه فرد و از همه مهم تر چون قرار داد اجتماعی دارد که همه را حول و حوش آن به اجماع و همکاری میرساند. قهرمان پروری و اسطوره سازی با مبانی فکری و فلسفی پیشرفت و توسعه مغایرت دارند. افکار گاندی مهم تر از فرد اوست. به اندیشههای افراد و ظرفیت ساختارسازی آنها توجه کنیم بهتر از اینست که به مناسبات فردی آنها دقت کنیم.
و نکت? آخر: تاریخ مطالعات توسعه گواه است که تا زمانی که اعتقادی عمیق و با ثبات میان نویسندگان، کارآفرینان، تمداران و شهروندان نسبت به کشور وجود نداشته باشد، قرارداد اجتماعی حول و حوش مصالح کشور شکل نمیگیرد و بدون قرارداد اجتماعی، نمیتوان به ساختار سازی و سیستم سازی مبادرت ورزید.
قامت انسان هنگامی که متولد می شود به صورت عادی و معمولی در حدود نیم متر درازا دارد . در بیست سالگی قد انسان به صد و شصت سانتی متر ( یعنی تقریبا سه برابر قدش در هنگام تولد ) می رسد .
چرا انسان نمی تواند به صورت دایمی رشد کند ؟
چه چیزی جلوی رشد او را می گیرد ؟ چرا بدن انسان بیش از این اندازه معمولی که دارد , بزرگتر نمی شود ؟ پاسخ همه این سوال ها به شرح زیر می باشد .
در بدن ما غده هایی وجود دارند که " غده های مترشحه داخلی " نامیده می شوند و رشد بدن ما را نظم و ترتیب می بخشند . این غده ها عبارتند از :
1 – غده "تیروئید " در گردن .
2 – غده " هیپوفیز " که به مغز پیوسته است .
3 – غده "تیموس " که در قفسه سینه قرار دارد .
4 – غده جنسی
" هیپوفیز " نام یکی از غده های درون بدن است که در گردن قرار گرفته است و باعث رشد استخوان های می گردد . اگر زیاد کار کند , رشد بازوها و پاها و دست ها بزرگ و کشیده خواهند شد . برعکس , در صورتی که غده " هیپوفیز " به خوبی و بطرز مناسبی فعالیت ننماید قامت انسان بلند نخواهد شد و انسان کوتاه قد از آب در خواهد آمد .
هر نوزاد هنگامی که متولد می شود , دارای یک غده بزرگ در قفسه سینه خودش است که غده " تیموس " نام دارد . غده تیموس عامل رشد قامت انسان است و در دوره ای که انسان دوران خردسالی را طی می کند ؛ غده تیموس پیوسته بزرگ می شود . لیکن همین که انسان به سن سیزده سالگی یا چهارده سالگی می رسد غده تیموس جمع می شود و فعالیت آن به تدریج متوقف خواهد شد .
غده " تیموس " و غده های جنسی در جهتی مخالف همدیگر فعالیت می نمایند . به عبارت دیگر , هنگامی که غده تیموس در حال کاهش رشد است غده های جنسی بشر به تدریج رو به رشد کردن می گذارند . بنابراین ؛ چون انسان در حدود سن بیست و دو سالگی از لحاظ جنسی بلوغ کامل می یابد ؛ رشد اندامش رو به توقف می گذارد .
گاهی از اوقات غده های جنسی خیلی زود رشد می کنند و در نتیجه این رشد سریع باعث می شوند که رشد غده تیموس متوقف گردد . در یک چنین وضیعتی ؛ قامت انسان در یک اندازه متوسط باقی خواهد ماند و بیش از آن رشد نخواهد کرد . چون پاها دیرتر ولی بیشتر از سایر اعضای بدن رشد می کننند ؛ از این رو کند بودن نا به هنگام تیموس باعث کوتاه شدن پاها نیز خواهد شد .
" ناپلئون بناپارت " امپراتور فرانسه در اواخر قرن 18 و اوایل قرن 19 ؛ یکی از افرادی بود که به همین علت به " کوتاه بودن پاها " دچار شده بود .
لیکن گاهی پیش می آید که " غده های جنسی " تنبل می شوند و رشد شان خیلی دیر شروع می گردد . در چنین حالتی " غده تیموس " به کار خود ادامه می دهد و قامت انسان را به اندازه ای بلندتر از حد معمولی می رساند .
پس از بیست و پنج سالگی هنوز هم رشد بدن انسان به صورت آرام و خیلی آهسته ادامه می یابد لیکن در حدود سی و پنج تا چها سالگی به اندازه نهایی خود خواهد رسید و بیش از آن رشد نخواهد کرد .
از آن به بعد ؛ قامت انسان نه تنها بزرگتر و یا بلند تر نخواهد شد بلکه یک " سیر مع " را در پیش خواهد گرفت . به عبارت دیگر ؛ در هر ده سال در حدود دو سانتی متر از طول بدن انسان کاسته خواهد . البته این وضعیت به این سبب پیش می آید که غضروف های مفصل ها و ستون فقرات انسان به تدریج خشک و سفت می شوند و قابلیت انعطاف خود را از دست می دهند .
موجودات زنده هم رشد می کنند . " رشد " یعنی بزرگ شدن , و این یا از لحاظ ساختمان بدن است ( یعنی اینکه اندام و شکل ظاهری , رو به کمال می رود ) و یا از لحاظ قدرت بر انجام دادن کارها .
نیروهایی که سبب رشد موجود زنده می شوند بیشتر در بدن خود او نهفته اند . از این رو آنها را " خصوصیات مورثی " نامیده اند . همه حیوانات ( که انسان هم جزو آنهاست ) برای رشد کردن چندین مرحله را پشت سر می گذارند .
مراحل مختلف رشد به شرح زیر است :
1 – رویان ( یا جنین در مراحل اولیه رشد )
2 – جنین ( در آخرین مراحل رشد )
3 – دوران شیر خوارگی
4 – کودکی
5 – نوجوانی
6 – بلوغ
7 – پیری
برخی از جانوران ؛ دوران خردسالی بسیار طولانی دارند . ولی برعکس بعضی از پرندگان اندکی پس از آن که از تخم بیرون می آیند ؛ می توانند پرواز کنند . خوکچه هندی نیز سه روز پس از تولد می تواند از خودش مراقبت کند . ولی انسان راه کمال را در حدود بیست سال طول می کشد تا طی کند .
کودک هنگامی که متولد می گردد ؛ همه سلولهای عصبی را در خودش دارا می باشد . سلولهای مورد بحث در مغز او ؛ در ستون فقراتش و همچنین در سرتا سر اعضای بدنش گسترده شده اند . همگام با رشد تدریجی سلولهای عصبی انسان بهتر می تواند بر حرکات خود مسلط باشد . و انجام دادن کارها را به نحو بهتری می تواند از دیگران فرابگیرد .
افراد انسان تقریبا همه مانند یکدیگر رشد می کنند . با این وصف , تفاوت هایی هم در میان شان دیده می شود که حائز اهمیت بسیاری می باشند .
چگونگی رشد هر کس مخصوص به خود اوست . هر کس مراحل رشد را تند یا آهسته و یا بصورت عادی طی می نماید .
رشد بدن انسان در هفته های نخستین پس از تولد بسیار سریع است . ولی سپس سرعت آن کم می شود به طوری که این کاهش حتی قبل از پایان یافتن سال اول عمر نیز کاملا محسوس می شود . از آن پس ؛ در سراسر دوران " خردسالی " رشد انسان بصورت عادی و کند پیش خواهد رفت . ولی همین که این مرحله به پایان برسد ؛ دوباره جریان رشد او سرعت می یابد و تند می گردد .
پایان دوران خردسالی برای دخترها معمولا بین یازده تا سیزده سالگی و برای پسرها میان دوازده تا چهارده سالگی می باشد .
از این هنگام به بعد رشد انسان برای مدت محدودی دوباره سرعت می گیرد و تند می شود . آنگاه بار دیگر آهسته می شود و آرام آرام آن قدر پیش می رود تا سرانجام به حد کمال خود می رسد . در این زمان ؛ دیگر " رشد " از پیشروی باز می ایستد .
دانشمندان معتقدند رشد انسان به تناوب صورت می گیرد . به عبرت دیگر انسان در مرحله نخست برای مدتی از " طول " رشد می کند . و سپس مدتی هم از لحاظ عرض و پهنا ی بدن رشد می کند .
برای بیشتر افراد انسان یک دوره " چاقی " وجود دارد که در حدود سنین یازده سالگی تا دوازده سالگی پیش می آید . لیکن بعدها که انسان به قد کشیدن خود ادامه می دهد . این " چاقی " نیز از میان خواهد رفت .
آیا می دانید که اولین بار این بنجامین فرانکلین بود که پیشنهاد کرد تا ساعت ها را یک ساعت جلو بکشیم تا یک ساعت ذخیره سازی روشنایی روز را داشته باشیم ولی مورد قبول واقع نشد . بعدا در جنگ اول جهانی مورد قبول واقع شد .
نخستین کشوری که با جلو کشیدن یک ساعت موافقت کرد کشور آلمان و در سال 1915 بود سپس انگلستان در سال 1916 میلادی و آمریکا در سال 1918 میلادی از این شیوه صرفه جویی پیروی کردند .
ولی در ایران ما در دهه 80 یعنی 1380 این موضوع مورد قبول واقع شد .
نخستین باغ وحش عمومی در پاریس در سال 1793 میلادی گشایش یافت این همان " باغ گیاهان " بود که در آن یک موزه ؛ یک باغ گیاه شناسی و گروهی از جانوران گردآوری شده بودند .
دومین باغ وحش بزرگ " ره ریجنت پارک " در شهر لندن قرار داشت که در سال 1829 میلادی افتتاح گردید .
بعد از آن باغ وحش برلین بود که از سال 1844 میلادی شروع به تاسیس آن کردند . این باغ وحش یکی از بهترین و جالب ترین باغ وحش های دنیا به شمار می رود .
در آمریکا نخستین باغ وحش در فیلادلفیا در سال 1874 میلادی گشایش یافت . سپس در سال 1875 میلادی باغ وحش دیگری هم در سین سیناتی افتتاح گردید .
نفت در سال 1859 كشف گرديد .
كوهها چهار نوع هستند كه عبارتند از :
1 . كوههاي چين دار كه از لايه هاي سنگي درست شده اند . مثل كوههاي آپالاس و كوه آلپ .
2. كوههاي گنبدي – كوه هاي بلاك هيلز ( در داكوتاي جنوبي واقع در آمريكا )
3. كوه هاي قطعه اي – رشته كوه ها سيرانوادا
4. كوههاي آتشفشاني از گدازه ها كوه هاي رين ير – سبلان – كوه فوجي ياما در ژاپن
- كشتي تايتانيك در شب چهاردهم ماه آوريل سال 1912 ميلادي به توده اي از يخ شناور برخورد كرد . در اين فاجعه 1513 نفر از سرنشينان كشتي جان خود را از دست دادند .
-
کشتی تایتانیک در شب چهاردهم ماه آوریل سال 1912 میلادی به توده ای از یخ شناور برخورد کرد . در این فاجعه 1513 نفر از سر نشینان کشتی جان خود را از دست دادند .
اختلاف در چگونگی تابش خورشید بر سطح زمین است که فصل های گوناگون در نقاط مختلف زمین را به وجود می آورد . هنگامی که نیمکره سمالی رو به خورشید قرار می گیرد , در نیمکره شمالی فصل تابستان است و در کشورهایی که در جنوب خط استوا واقع هستند ؛ در فصل زمستان به سر می برند . برعکس ؛ هنگامی که تابش خورشید مستقیما بر روی نیمکره جنوبی باشد , در نیمکره شمالی فصل زمستان است .
در سال دو روز وجود دارد که شب و روزشان با یکدیگر مساوی می باشند . یکی روز اول فصل بهار و دیگری نخستین روز فصل پاییز است . اولی را " اعتدال بهاری " و دومی را " اعتدال پاییزی " نامیده اند .
زنگ زدن آهن چیست ؟ و چرا آهن و فولاد زنگ می زنند ؟ زنگ عبارت است از " اکسید آهن " و هنگامی به وجود می آید که آهن در نتیجه همنشینی با اکسیژن آب می سوزد .
نور با سرعتی معادل تقریبا 300 هزار کیلومتر در ثانیه طی می کند لیکن سرعت صوت تقریبا معادل با 330 متر در ثانیه است . به همین جهت است که همیشه اول برق را مشاهده می کنیم و سپس به دنبال آن صدای غرش رعد را به گوش می شنویم .
واژه خارجی استوا که لغتی است که از زبان لاتین گرفته شده است و به معنای " برابر کردن " می باشد خط استوا زمین را به دو بخش برابر و مساوی تقسیم می کند .
چرا وقتی به پارچه های مختلف نگاه می کنیم ؛ هر کدام رنگ مخصوصی دارند ؟
وقتی نور سفید بر جسمی می تابد ؛ بعضی از طول موج ها به وسیله جسم مزبور جذب می شوند و بعضی دیگر از آن جسم منعکس می گردند . مثلا یک تکه پارچه قرمز رنگ به جز رنگ قرمز تقریبا همه طول موج های دیگر را جذب می کند . طول موج هایی که جذب نشده اند ؛ همان طول موج هایی هستند که منعکس می شوند و به چشم ما می رسند و در نتیجه آن پارچه را به نظر ما " قرمز " می رسانند .
- علت اصلی که " چای " تحریک کننده است ؛ به خاطر داشتن ماده ای به نام " تئین " است که در آن وجود دارد . ماده دیگری که در چای کشف شده است ؛ " تانین " می باشد که گاهی از اوقات باعث می گردد مزه چای تلخ شود .
- ایا می دانستید که انگلیسی ها بیشترین میزان چای را مصرف می کنند ؟ هر انگلیسی بطور متوسط هر سال در حدود چهار کیلو گرم چای مصرف می نماید . ولی در ایالات متحده آمریکا مصرف سالیانه یک نفر فقط در حدود 450 گرم است .
رومی ها شیوه نام گذاری روزهای هفته را از مصریان اقتباس کردند .
1 - روز خورشید 2 – روز ماه 3 – روز مریخ ( مارس ) 4 – روز عطارد ( مرکوری ) 5 – روز ژوپیتر 6 – روز ونوس 7 – روز کیوان یا زحل ( ساتورن )
اما انگلیسی ها نام روزهای هفته را از آنگلوساکسون ها اقتباس کردند که آنان نیز هر روز را به نام یکی از خدایان خودشان ( که همان خدایان رومی ها بود ) می خواندند .
بد نیست این موضوع را هم بدانیم که روز به فاصله زمانی ای می گویند که میان طلوع و غروب خورشید قرار گرفته است . ولی رومی ها از نصف شب تا ظهر را یک " روز " می پنداشتند که اکنون بیشتر ملت های روی زمین نیز همین شیوه را مورد استفاده قرار می دهند
استاد احسان طبری در مقاله ای با نام " هدف زندگی چیست ؟ " در کتاب یادداشت های فلسفی اجتماعی اش ضمن تعریف سعادت چنین می نویسد :
" سعادت تنها یک حالت روح نیست بلکه برای آن که مفهوم آن عام باشد نه خاص مطلق باشد نه نسبی , باید برای آن محتوی عینی قایل گردید . سعادت عینی و واقعی عبارت است از حداکثر تامین متنوعترین و متحرک ترین نیازمندیهای جسمی و روحی فرد و اجتماعی انسان در توافق با انسانهای دیگر . "
مارتین سلیگمن دانشمند آمریکایی عناصر تشگیل دهنده شادکامی و بهروزی فردی را معرفی و مورد تجزیه و تحلیل قرار می دهد " پرما "
1 – عواطف مثبت – احساس دلپذیر
2- جذبه کار – غرق در کار و فعالیت و زندگی بودن
3 – ارتباط انسانی – داشتن روابط موثق و قابل اعتماد با دیگران
4 – معنی داشتن – زیستن با معنا و هدفمند
5 – پیشرفت – احساس به هدف رسیدن و کسب موفقیت
مارتین سلیگمن در کتاب شکوفایی خود دیدگاه خود را نسبت به شادکامی و بهروزی را مطرح می کند و چنین توضیح می دهد :
" اولین عامل یعنی عواطف مثبت در مورد آن چیزی است که ما احساس می کنیم . مانند : لذت بردن , از خود بی خود شدن , خلسه , گرما , راحتی و غیره . اگر تمامی زندگی با داشتن چنین فاکتوری پیش رود من آنرا " زندگی خوش " می نامم . "
دومین عامل یعنی جذبه کار چیزی در باره به جریان کار و زندگی پیوستن است . وقتی برای مثال در موسیقی غرق می شویم زمان می ایستد , و در یک کار و فعالیت جذاب , حس خود آگاهی را از دست می دهیم . من زندگی حول این فاکتور را " جذبه زندگی " می نامم . ما به هنگام غرق شدن در یک فعالیت با موضوع یکی می شویم .
سومین عامل یعنی " ارتباط انسانی " مثبت و نقش آن در سلامتی روان و احساس بهروزی امر ناشناخته ای نیست . انسان اساسا موجودی اجتماعی است و نیازمند سطوح مختلفی از ارتباطات اجتماعی ( خانواده – آشنایان – و جامعه ) است .
چهارمین عامل یعنی معنب داشتن یا زیستن با معنا چنین توضیح داده شده است .
" زندگی با معنا " تعلق و خدمت به چیزی بزرگتر از خود است که شما به آن باور دارید و جامعه بشری انواع مختلف نهاد هایی را ایجاد کرده تا چنین چیزی عملی شود . نمونه های آن دین – احزاب ی – سبز بودن – خانواده و او در توضیح این موضوع به داشتن دیدی کلان نگر اشاره می کند .
" و این به ذهنیتی گفته می شود که تصویری بزرگ تر را مد نظر قرار می دهد و در آن فرد ارتباطات متقابل مختلفی که نظام بزرگ تری را تشگیل داده می بیند و درک می کند . "
پنجمین عامل نیز برای همه ما آشناست , پیروزی و موفقیت و پیشرفت بی تردید حس بهروزی به همراه دارد .
عزیزم ! پاک کن از چهره اشکت را
ز جا برخیز !
تو در من زنده ای , من در تو , ما هرگز نمی میریم .
من و تو با هزاران دگر این راه را دنبال می گیریم .
از آن ماست پیروزی .
از آن ماست دنیا با همه شادی و بهروزی .
( الف . سایه )
فقر پدیده ای چند بعدی است ؛ از این رو ارایه یک تعریف جامع و دقیق از آن کار ساده ای نیست . سازمان ملل متحد مفهوم فقر را از چهار منظر رویکرد پولی – رویکرد توانمندی – رویکرد محرومیت اجتماعی و رویکرد مشارکتی مورد بررسی قرار داده است
رویکرد پولی معمولی ترین روش برای تعریف و اندازه گیری فقر است .
فقر به محرومیت از رفاه تعریف شده است .
خط فقر :
عبارت است از میزان مخارجی که یک فرد در یک زمان و مکان معینی برای دسترسی به یک سطح حداقلی از رفاه متحمل می شود .
افرادی که به این سطح حداقلی دسترسی ندارند به عنوان افراد فقیر شناخته می شوند .
مسئله مهم در تعیین این خط , راهکارهای برآورد سطح حداقل رفاه میزان مخارجی است که برای دستیابی به این سطح مورد نیاز است .
لذا با توجه به روش های متفاوتی که برای تعیین سطح حداقل رفاه و مخارج لازم برای دستیابی به آن اتخاذ می شود . رویکرد های متفاوتی در تعیین خط فقر و به تبع آن برآورد خط فقرهای متفاوت شایع است .
فقر نسبی – فقر شدید , فقر مطلق و فقر قابلیتی از جمله دسته بندی های فقر به شمار می آید که البته هر یک تعارف جداگانه ای را به خود اختصاص داده است .
بطور مثال : در فقر قابلیتی , فقر مسکن , فقر خدمات اجتماعی , فقر سلامت و بهداشت سنجیده می شود . اما آنچه در موضوع فقر بیشتر مورد توجه قرار می گیرد فقر مطلق یا فقر قابلیتی یا چند بعدی است .
فقر مطلق را می توان ناتوانی کسب حداقل استاندارد زندگی تعریف کرد . تعاریفی گوناگون در ارتباط با این حداقل استاندارد وجود دارد .
البته به طور کلی فقر مطلق به معنای نداشتن حداقل های معیشت است در حالی که فقر نسبی یعنی پایین بودن سطح زندگی نسبت به متوسط جامعه است .
فقر مطلق در واقع با چهار یا پنج شاخص سنجیده می شود که محور اصلی سنجش آن بر پایه درآمد افراد است یعنی میزان درآمدی که پاسخ گوی چند نیاز اولیه انسان باشد .
این میزان درآمد بر مبنای استفاده متعارف از خدمات بهداشت و درمان , آموزش – مسکن و تغذیه در سطح مشخصی تعیین می شود .
از این رو همه این شاخص ها بررسی شده در این نوع سنجش برای خود معیار و میزان معینی دارد .
بطور مثال تغذیه متعارف به تغذیه ای اطلاق می شود که حداقل 2 هزار کالری در روز برای هر نفر باشد . البته مقدار تغذیه در سراسر جهان ثابت نیست و بنابر برخی ویژه گی های هر کشور بین 2 هزار تا 2هزار و 500 کالری تعریف می شود .
در ایران نیز این میزان 2 هزار تا 2 هزار و 200 کالری تعیین شده است . آموزش هم در میان این شاخص ها جایگاه مهمی دارد . آموزش متعارف از حداقل آموزش نظیر مدرک دیپلم در دبیرستان ها یا مراکز فنی و حرفه ای تعیین می شود . این موضوع اگر چه خود به طور مستقل قابل توجه است ولی می تواند برای پوشش رفع نیازهای اساسی و درآمد باشد .
محاسبه فقر مطلق در کشور به طور معمول به دلیل نبود آمارهای در آمدی اقشار مختلف بر اساس هزینه خانوار ها تعیین می شود .
کمبودها و نارسایی ها یی که در ظرفیت های جامعه از قبیل بهداشت و درمان , آموزش , فرهنگ و به طور کلی نحوه زندگی کردن افراد در بخش های مختلف جامعه وجود دارد را فقر قابلیتی می نامند .
منبع : رومه دنیای اقتصاد
از روزگار انسانهای غارنشین تا به حال , آدمی همیشه آنچه را که می دانسته است به کودکان و جوانان خود آموخته است . اگر این انتقال دانش و تجربه صورت نمی گرفت , هیچ کودکی امکان زنده ماندن پیدا نمی کرد . زیرا هیچ کودکی نمی توانست بفهمد که کدام جانور خطرناک است و کدام گیاه خوردنی است و یا برای گرم کردن خود چگونه باید آتش روشن کند ؟
بعد از گذشت صدها سال , آدمی طرز نوشتن دانسته هایش را یاد گرفت و به این ترتیب توانست اطلاعات بیشتری را ذخیره کند و به فرزندان و نوه هایش بسپارد .
پس از اختراع الفبا و خط , مدرسه ها نیز آغاز به کار کردند . نخستین مدرسه ای که در تاریخ به آنها اشاره شده است , حدود سه یا چهار هزار سال قبل در مصر و بین النهرین شروع به کار نموده اند .
به این ترتیب , مدرسه ها را به این منظور ساختند که اطلاعات و دانش بزرگ ترها به کوچک دترها منتقل شود و آنها با به کار بستن این دانسته ها بتوانند برای زندگی در جهان آینده آماده شوند .
اما استخوان بندی اجتماعات بشری در روزگاران گذشته طوری بود که استفاده از مدرسه و آموختن سواد را برای همه کودکان و نوجوانان امکان چذیر نمی ساخت .
مثلا در مصر جوانانی که می خواستند کاهن یا مامور دولت یا معمار و یا پزشک شوند , می توانستند به مرحله تحصیلات عالی قدم بگذارند . لیکن فقط تعداد اندکی از جوان ها بودند که موفق می شدند صاحب این تحصیلات شوند .
ساکنان سرزمین فلسطین نیز سنتی طولانی در آموزش و پرورش و آموختن سواد داشتند . وقتی فلسطینی ها به صورت یک ملت مستقل می زیستند پدر هر خانواده تاریخ ملت خویش , قوانین و مذهب سرزمینش را به فرزندانش می آموخت . بعد ها که سرزمین فلسطین به اشغال بیگانگان در آمد آنها کوشیدند جلوی نابود شدن سنت ها و اعتقاداتشان را بگیرند . در محیط زندگی آنها مدرسه ها یی شکل گرفت که به هر کسی ( چه فقیر و چه غنی ) زبان و دین و تاریخ فلسطین و اقوام باستانی آن آموزش داده می شد .
به احتمال زیاد , این نخستین بار در تاریخ بشر بود که فقیر و ثروتمند به طور مساوی از امکانات آموزش و پرورش رسمی برخوردار می شدند .
« چارلز داروین » دانشمند بزرگ انگلیسی در قرن نوزدهم به گیاه شناسان کمک کرد تا بهتر بتوانند پژوهش خود را در باره چگونگی تکامل گیاهان و همینطور حیوانات از نیاکان ساده تر از خویش را ادامه داده و اطلاعات زیادی کسب کنند .
« اکولوژی » علمی است که از یک طرف ساختمان و اساس و محیط زندگی گیاهان و از طرف دیگر پراکندگی نوع آنها را در سراسر جهان مورد مطالعه قرار می دهد .
هر آمریکایی در سال در حدود یک کیلو چای مصرف می کند در صورتیکه هر فرد از اهالی انگلستان در سال 9 کیلو چای به مصرف می رسانند . چینی ها بزرگترین مصرف کنندگان چای در دنیا هستند .
بهترین چای سیاه ، چای « پکوی » می باشد که نارنجی رنگ است و از جوانترین و تردترین برگهای این گیاه بدست می آید .
چای « اولنگ » که مورد علاقه آمریکائیان است از « فرفر » وارد می گردد . این چای نه سیاه است و نه سبز چون فقط اندکی تخمیر می شود .
علت اینکه چای تحریک کننده است ، بخاطر داشتن ماده « کافئین » است که در آن موجود است . ماده دیگر موجود در چای « تافین » می باشد که گاهی مزه چای را تلخ می کند .
اهمیت کتاب رمان 1948 اورول دقیقا به دلیل بیان پیشگویانه همین وضعیت جدید درماندگی انسان است که بر عصر حاضر حاکم شده است .
کتاب ما و 1948 هر دو جامعه ای کاملا خشک و مقرراتی را به تصویر می کشند که در آن انسان فقط یک شماره است و فردیت خود را به تمامی از دست می دهد .
بدن یک فرد بالغ بیش از 6 لیتر خون دارد . و در درون این ماده حدود 25 میلیون سلول خونی یافت می شود .
هر سلول خونی آنچنان کوچک است که فقط می توان آن را زیر میکروسکوپ دید .
اگر می توانستید از این سلولها گردن بندی درست کنید این رشته می توانست 40 بار دور زمین بچرخد .
زادگاه سلول های خونی مغز استخوان است .
در ارتفاعات بالا تعداد بیشتری سلول خونی ساخته می شود و در ارتفات پایین تر , تعداد کمتر .
مردمی که در کوهستان ها و ارتفاعات زندگی می کنند ممکن است حدودا دو برابر افرادی که در ساحل دریا زیست می کنند سلول خونی داشته باشند .
در افریقا قبایلی نظیر واتوسی و ماسایی دارای مردانی به بلندی 2 متر هستند . این رقم برای افراد قبیله معمولی و نرمال است . در عین حال , قبایل کوتاه قد نیز وجود دارند که قامت افرادشان حدود 130 سانتیمتر می باشد که این نیز برای آنان طبیعی و عادی است .
درباره این سایت